تولد مهلا
بعد از تولدی که برای من گرفتن جو تولد توی خانواده گرمه برای همین عمه لیلا هم برای تولد یکسالگی مهلا و همین طور جشن الفبای ابوالفضل یه جشن کوچولو گرفت من کلی ذوق داشتم قبل رفتن چون مامان میدونست که من تو شلوغی غذا نمی خورم یه سوپ برام درست کرد و یه خورده خوردم بعد هم حاضر شدیم و رفتیم محمدجواد و کیمیا نیومده بودن ولی من با ابوالفضل و بهار کلی بازی کردم از شام بگم که سر سفره کنار ننه جون و بهار نشستم و اصلا عین خیالم نبود که مامان و بابا کجا نشستن اما دریغ از خوردن حتی یه لقمه غذا. بیچاره بهار برات لقمه میگرفت و بهت میداد اما اصلا دست نمیزدی اونم به مامانش میگفت ببین من غذا براش مچاله میکنم نمیخوره موقع کیک هم که دیگه حرفه ای شده بودم شم...
نویسنده :
مهرسا
9:57