ماشین گنده وکو
روز چهارشنبه من و پارسا با بابا رفتیم که اسکوتر منو از تعمیر برداریم پارسا تو ویترین مغازه بغلی یک ماشین شارژی دید و ازونجا گریه که من اینو میخوام برام بخرینش بابا هم برای اینکه از سرش بندازه ما رو برد خونه مامان جون بعد دو ساعت که اومدیم خونه رفت پیش مامان و گلایه که بابا ماشین گنده وکو برام نمیخره تو برام میخری. از مامان که نتیجه ای ندید رفته بود پیش بابا جون و گفته بود تو برام ماشین گنده وکو میخری. خلاصه ازون روز تا حالا روزانه چندروزی درگیریم با بهونه گیری آقا پارسا برای خرید ماشین گنده وکو بخاطر تولد ارس مامان جون کادو گرفته بود و دقیقا برای ماهم گرفته بود یک بلوز السایی برای من به رنگ آبی و برای ارمغان صورتی و یک بلوز شلوار هم برا...