مهرسامهرسا12 سالگیت مبارک
محمدپارسامحمدپارسا، تا این لحظه: 6 سال و 3 ماه و 24 روز سن داره

مهرساگلی

مقدمات مدرسه

1397/6/17 11:01
نویسنده : مهرسا
161 بازدید
اشتراک گذاری

سلام

بعد از اینکه تقریبا روپوش مدرسه سما رو تحویل گرفتم و دیگه مامان در تدارک شلوار اضافه و جیب برای روپوشم بود، از مدرسه فرهنگیان تماس گرفتن که من رزرو اول هستم و به احتمال زیاد بتونم برم مدرسه فرهنگیان. مامان هم پیگیر بود که ببینه ارزشش رو داره که الان بخواد مدرسم رو عوض کنه و بیشتر هم ترسش از این بابت بود که من قبلنا هیچ مدرسه ای جز سما رو قبول نداشتم . عمو حسن که خودش سابقه کار تو مدارس فرهنگیان رو داره و کیمیا هم اونجاسن که اکی رو داد و گفت مدرسه بهتری هست و دیگه حداقل برای شش سال خیالتون راحته. برای همین مامان باهام صحبت کرد و گفت دیگه دوستت یاسمینا سما نیست و فلان دوستت و فلان دوست دیگت قراره برن فرهنگیان تازه جای مدرسه هم عوض شده و شب هم رفتیم جای مدرسه جدید رو بهم نشون داد این شد که دیگه الان من راضی هستم که برم فرهنگیان تازه کیمیا هم تا منو دید کلی ذوق زده گفت که خیلی خوبه که من میرم مدرسشون. و گفت کلاس اول تا سوم طبق پایینه و 4 ام تا 6ام هم بالاست.

5شنبه هم رفتیم کیف و کفش خریدیم البته با طرح فروزن. مداد رنگی 24 رنگ که از قبل داشتم. مداد و پاک کن خط کش و مداد تراش که خیلی دارم. یه جامدادی هم که از قبل گرفتم. مونده چندتا دفتر و دفتر نقاشی و جوراب و البته روپوش 

دیروز هم کلا تو خونه مدرسه بازی داشتیم و من مشق ریاضی نوشتم و مامان هم فارسی. اتاقم رو هم بابا دیروز خلوت کرد و حالا مونده که مجدد مامان کشوهای کمدم رو مرتب کنه.

راستی النگوهام رو هم چیدم النگوهای جدیدم هم فعلا تمایلی به پوشیدنشون ندارم و میگم دوست ندارم. قیمت النگوهام جهت ثبت در تاریخ جفتشون شد 2 میلیون و نهصد هزار تومن.

اما محمدپارسا از تغییرات جدیدش اینه که تا میشینه تو ماشین به یاد ماشین دایی که فوری براش آهنگ میذاره دستاش رو میبره بالا و نانای نا میکنه. دیروز که تو بغل بابا بد مامان برای خداحافظی براش دست تکون داد و اونم با مامان بای بای کرد. مامانم کلی قربون صدقش رفت. راستی روز 5شنبه که خرید رفتیم محمدپارسا رو هم با خودمون بردیم.

پسندها (1)

نظرات (0)

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به مهرساگلی می باشد