مهرسامهرسا12 سالگیت مبارک
محمدپارسامحمدپارسا، تا این لحظه: 6 سال و 3 ماه و 24 روز سن داره

مهرساگلی

اولین های پارسایی2

1397/8/19 10:19
نویسنده : مهرسا
177 بازدید
اشتراک گذاری

خوب این هفته سه روز تعطیلی داشتیم  و مامان هم یک روز مرخصی گرفت و چهار روز خونه بود  البته بدلیل مریضی ارمغان زیاد بیرون نرفتم یعنی پایه بازی نداشتم. باباجون هم که چهارشنبه مریض بود و شب قبلش تا صبح تو بیمارستان مونده بود این شد که ما زیاد مزاحمشون نشدیم پنجشنبه هم مامان جون نذری حلوا درست کرده بود و عصر بابابایی رفتیم کمک و پخش کردیم. توی این چند روز کلی به مامان در تمیزکاری خونه کمک کردم و البته وسواس هم پیدا کردم یعنی اگه جمع میشد دیگه هیچکی جز خودم حق نداشت اسباب بازی هارو دست بزنه و بنده خدا محمدپارسا هم گیر بود. دیگه اینکه با مامان ریاضی کار کردم خصوصا جدول سودوکو املا هم کار کردم. بانک کلمات هم ساختیم و تا حالا 30 تا دونه کلمه توش انداختم.

توی این مدت محمدپارسا کلی شیطون شده دیگه خودش میتونه بره تو آشپزخونه و وقتی هم میره کلی ذوق میکنه اونجا دمپایی ها رو برمیداره مخصوصا مال منو و میخوره. دیروز اتفاقی کنترل تلویزیون رو برداشت و دستش رفت رو کلیدش و شبکه عوض شد از این تغییر این قدر ذوق زده بود که میخندید. خندیدین هم که دیگه کار خودشه دیشب بابا رو مجبور میکرد که براش شکلک دربیاره تا اون از خنده ریسه بره. دیگه اینکه مامان پنکه دستی رو براش روشن کرد و حالا اون میدونه که یه مدل پنکه دیگه هم هست حالا دیگه باید حتما براش روشن کنن و وقتی کسی میره پیشش اشاره میکنه به پنکه ها و قشنگ معلومه که داره برامون تعریف میکنه که اینم پنکه هست و اونم تو سقف پنکه هست. دیروز که رفته بودیم پارک باغ ملی و یه کوچولو با میومد نگاه میکرد که پنکه کجاست که با میزنه و بعد به آسمون اشاره میکرد و با تعجب میگفت "اه اه" راستی به برق هم یعنی لامپ میگه "به یا بق". خلاصه دیشب کلی طول کشید که خوابید و میومد بالا سر بابا و پتو از روش میکشید که نخوابه و بیاد باهاش بازی کنه.

پسندها (2)

نظرات (0)

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به مهرساگلی می باشد