اولین مسابقه

سلام

اولین مسابقه رو من روز یکشنبه 25 فروردین 98 شرکت کردم و اون مرحل دوم مسابقات قران بین مدارس بود و چون من در مدرسه منتخب شده بودم مرحله دوم رو به مدرسه قبلیم سما رفتیم به خوبی هم مسابقه دادم و موقع برگشت هم بهمون یک پارچه چادر نمازی دادن یه پراچه سفید بود با گلای آبی که دیشب دادم مامان جون برام بدوزه. خودم هم با کلی گریه یه یکه پارچه ازش گرفتم تا برای پونیم چادر بدوزم این گریه هم به خاطر این بود که اصلا صبر نداشتم و همون موقع میخواستم پارچه رو مامان جون برام ببره و مینالیدم که چرا ارمغان باید دوختن بلد باشه ولی منکه دانش آموز کلاس اولی هستم نباید بلد بشم.

دیگه اینکه مامان می خواست امسال تولدم رو تو خانه بازی بگیره اون خانه بازی وروجک رو پسندیده بود چون هم بزرگتر بود هم چند خانم داشت که مراسم رو اجرا میکردن و هم اینکه ارزونت بود منتها من کارالند رو دوست داشتم آخرش قرار شد قره کشی کنین ببنیم کدوم انتخاب میشه اسماش رو کاغذ نوشتیم و جلو محمدپارسا گرفتیم انتخاب کنه اون سه بار وروجک  رو انتخاب کرد اما من قبول نداشتم و دیگه قرارشد یه دور دیگه خونه مامان جون تکرار کنیم که باز وروجک انتخاب شد دیگه من راضی شدم اما بعدش مامان جون گفت پنجم که تولدمه مراسم عقد دختر عمه مامانه حالا معلوم نیست دیگه چیکار کنیم تو مدرسه بگیریم یا تاریخش عوض کنیم.