مهرسامهرسا، تا این لحظه: 12 سال و 25 روز سن داره
محمدپارسامحمدپارسا، تا این لحظه: 6 سال و 4 ماه و 18 روز سن داره

مهرساگلی

دندان شیری

1395/11/3 13:25
نویسنده : مهرسا
144 بازدید
اشتراک گذاری

حدودا دو هفته ای میشه که به خاطر خشکی لبام مرتب داشتم با لبم ور میرفتم روز جمعه داشتم تبلت نگاه میکردم که یهو با گریه و جیغ اومدم طرف مامان و دندون جلوم رو گذاشتم تو دستاش. دیگه کلا ماجرایی بود و من حسابی ترسیده بودم هم از خونریزی جای دندون و هم از اینکه دیگه دندون ندارم و به مامان میگفتم دیگه من نمیتونم غذا بخورم . و می خواستم همون موقع حتما مسواک بزنم و هرچی مامان میگفت الان نزن داره جاش خون میاد من قبول نمیکردم دیگه بساطمون اونروز گریه بود تا ظهر که با مامان جون اینا و دایی رفتیم صحرا و یه ورده از سرم افتاد این جریان. دیروز هم رفتیم دندان پزشک که گفت دندونا مشکلی نداره ولی بهتره یه عکس هم بگیرم ببینم عفونت نداشته باشه. مامان هم از بس ترسیده که نکنه بدنم کمبود کلسیم داشته باشه از دیروز استئوکر بهم میده.

تازگی ها نوشتن با کلیدهای گوشی مامان رو یاد گرفتم و میتونم مهرسا مامان بابا ارمغان مامان جون و باباجون رو تایپ کنم. 

از نیمه دی هم مامان رفته و تو دانشگاه مشغول بکار شده دیگه صبحا مامان جون میاد پیشم و بعد باهاشون میرم خونشون تا ظهر که بابا میاد دنبالم و باهم میریم خرید و یک ربع به سخ هم میریم دنبال مامان. از مهد هم فعلا خبری نیست.

پسندها (1)

نظرات (0)

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به مهرساگلی می باشد