ایاک نعبدو بدو
داشتم سوره حمد رو خودم برای خودم زمزمه میکردم به ایاک نعبد که رسیدم میگفتم " ایاک نعبدو بدو" الان سوره های حمد، کوثر، توحید ناس عصر رو بلدم
چند روزی هست که تو پارک فقط میرم رو سرسره و بازی بچه هارو نگاه میکنم و از سرسره بازی میترسم علتش هم فعلا نامعلومه
به راحتی شیر مادر و پستانک رو کنار گذاشتم و بدون هردو می خوابم ولی قبلش یا شیر خشک یا پاستوریزه میخورم
عمه زهرا رفته کربلا چند شب پیش که رفته بودم خونه ننه جون بدون هیچ مقدمه ای و بدون اینکه کسی به من گفته باشه خودم بلند گفتم " عمه زهرا رفته . رفته کربلا"
به آب بازی علاقه وافری پیدا کردم هرجایی که آب باشه منم هستم مرتب میرم سر آبسرد کن و حالا خودم یاد گرفتم که شیر اون رو باز کنم و حسابی خودم رو خیس میکنم
دستم دیگه به کابینت میرسه یه روز صبح که بیدار شدم از مامان خواستم بهم ماست بده تا مامان سطل ماست رو گذاشت رو آپن و رفت که کاسه بیاره خودم سطل رو برداشتم و چون سنگین بود چپه کردم کف آشپزخونه و نشستم اون وسط با دست کشیدن توی ماست و نقاشی کشیدن