مهرسامهرسا، تا این لحظه: 12 سال و 14 روز سن داره
محمدپارسامحمدپارسا، تا این لحظه: 6 سال و 4 ماه و 7 روز سن داره

مهرساگلی

خندوانه

1394/7/8 9:01
نویسنده : مهرسا
185 بازدید
اشتراک گذاری

خندوانه رو خوب نگاه میکنم مخصوصا شعرهای دسته جمعیش رو حفظم و اجرا میکنم برنامه ای که سجاد افشاریان رو داشت میگم ابادان بنزینته ابادان بنزینته ایدو ایدو بنزینته بابا هم برام عروسک جناب خان خریده که تقریبا همقد خودمه و گاهی بهش غذا میدم و یا از بابا میخوام که اداشو برام در بیاره

 

 

 

دیگه اینکه بالاخره شیرخور شدم میرم مغازه باباجون و قوطی های شیر کوچیک نیدار رو برمیدارم و رو سرمدیگه سوار میکنم شیر ساده و شیر کاکایو تو این بازی هم بالاخره شیر خوردم تا دیروز شیر ساده میخوردم اما دیروز دیدم سها داره شیر کاکایو میخوره برای منم اورد منم شیر کاکایو یه خورده خوردم

 

با مامان جون رفتم یه کودکستان قرانی تا رفتیم تو منم افتادم دنبال بچه ها به بازی کردن و خلاصه به زور منو در اوردن حالا از همون روز همش به مامان میگم بریم مهدکودک قرانی حتی اونشب که شیطونی میکردم و قصد خواب نداشتم تا مامان گفت بچه ای که میخواد بره مهد زود میخوابه منم سریع و بدون چک و چونه خوابیدم

 الفبا رو هم تقریبا یاد گرفتم از روی کتاب شعر باغ الفبا که بابا برام خریده شعراش رو حفظم و حروف رو هم نشون میدم بیشترشون رو بلدم و از مامان هم میخوام که ترتیب الفبا رو برام بگه

 

هفته پیش یه جوش روی پیشونیم زده بود که همینطور التهابش بیشتر میشد مامان هم ترسید که نکنه سالک باشه همون روز عید قربان توی تعطیلی رفتیم دکتر اونم گفت گفت که جوش چرکیه و سفالکسین تجویز کرد گلوم هم که چرک دلشت حالا خوردم و تقریبا خوب شده بیچاره دکتر له شد برای معاینه من اخه من همینطور که دروی پای بابا بودم دو لنگی رفته بودم تو شکم دکتر که نذارم دهنم رو ببینه دیگه اینم از معاینه دکتر اما وضعیت دارو خوردنن این سری بهتر بود و علاوه بر انتی بیوتیم کع بعش میگم شربت شیر ایبوبروفن و دیفت هیدرامین رو هم به زور اب خوردم به شربت دیفن گفتم شربت توت فرنگی و ایبو رو هم گفتم شربت گیلاس و به کلکا خلاصه مامان بهم دارو داد

 

 

 

 

 

 

 

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به مهرساگلی می باشد