نردبان و سه پایه
چند وقتی هست که بصورت حرفه ای از صندلیم به عنوان نردبون استفاده میکنم و دیگه تا چیزی بخوام که در دسترسم نیست میرم صندلیم رو میارم میذارم زیر پام و اون چیز رو برمیدارم یا کلید برق رو روشن خاموش میکنم مثلا بابا تبلتش رو میذاره رو سر کمد منم ظهر که بابا خواب بود رفتم صندلی رو گذاشتم رفتم روش ولی باز دستم نمیرسی برای همین رفتم بابا رو صدا زدم که من دستم نمیرسه.(آخه عزیزم بابا اونجا گذاشته که دستت نرسه)
دیشب بابا جون داشت نماز میخوند منم مهر گذاشتم کنارش و هر کاری بابا جون میکرد منم انجام میدادم خیلی دقیق اما چون بابا جون سرما خورده بود اگه عطسه میکرد یا فین فین منم همون کارو میکردم و به زور عطسه میزدم
مهلا بیچاره تازه یه خورده راه افتاده و چند قمی میره منم بی هوا دستشو گرفتم بدو که بیا بازی کنیم اون بیچاره هم پاهاش نچرخید نزدیک بود با صورت بخوره زمین
دیشب تو برنامه خندوانه یه کلمه گفتن " کیمیاگری" منم خوشحال میگم داره میگه "کیمیا" " گری" . کیمیا دخترعموم و گری هم که معرف حضور همه هست