مهرسامهرسا، تا این لحظه: 12 سال و 15 روز سن داره
محمدپارسامحمدپارسا، تا این لحظه: 6 سال و 4 ماه و 8 روز سن داره

مهرساگلی

جشن سبزه ها و واکسن دوماهگی محمدپارسا

1396/12/19 13:37
نویسنده : مهرسا
258 بازدید
اشتراک گذاری

در هفته ای که گذشت روز شنبه 12/12/96 واکسن دوماهگی محمدپارسا رو زدیم. بچه خیلی بیتابی میکرد مخصوصا که هنوز مشکل کولیک داره و این دوتا باهم ادغام شده بودن روز دوشنبه که مامان رفت کلاس ما خونه مامان جون بودیم ارمغان هم اومده بود و باهم خیلی شیطنت کردیم طوری که بچه رو نذاشتیم بخوابه اونم خیلی بیقراری کرد مامان جون باباجون هم کلی غصه خوردن که این بچه چشه و چرا اینجوری میکنه دیگه مامان و بابا هم مجبور شدن روز سه شنبه براش نوبت دکتر غفوری بگیرن و با کلی دردسر ببرنش پیش اون اونم که محمدپارسا رو معاینه کرده بود و وزنش کرده بود به مامان گفت که این طبیعیه و بچه سالمه و دیگه بچه سالم رو نیار تو محیط آلوده که مریضی دیگه ای بگیره فقط یه قطره بهش داده بودن که نسبتا خوب بوده و تاحدودی بیقراریش کمتر شده.

اما من که این هفته بسیار سرگرم بودم چون روز سه شنبه و شنبه کلاس قران رو با ارمغان رفتم و خیلی بهم خوش گذشت. 2شنبه هم از کودکستان رفتیم اردو شهربازی . و 5شنبه که جشن سبزه ها بود. همه دخترها بلوز سفید دامن مشکی با جوراب شلواری سفید و حلقه گل روی سر با شکوفه های سفید بودن. برای آخر مراسم هم اجرای رقص دخترها بود با لباس محلی. من دو برنامه داشتم اجرای سرود انگلیسی زبان بسم الله که تو گروه منتخب بودم و شعر خوشامدگویی کلاسمون. آخرش هم که رقص. مامان و بابا و مامان جون و محمدپارسا هم اومدن و خیلی خوش گذشت کادو بهمون یک جامدادی رومیزی با شکل سیب دادن و عکس گروهی کلاسمون که رو شاسی زده بودن برای مامان ها یه ظرف خریده بودن به عنوان هدیه که آخر مراسم به مامانامون دادیم. 

اولین کادویی که روز مادر به مامانم دادم این بود که با زحمت تمام جدول ضرب رو نوشتم و کاغذ رو حلقه کردم و پاپیون زدم به مامان دادم و بالاش هم نوشتم جدول ریازی با همین ز که مامان کلی ذوق کرد. جمعه شب هم رفتیم خونه مامان جون و با دایی اینا برای مامان جون و البته خودمون جشن گرفتیم. 

پسندها (1)

نظرات (0)

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به مهرساگلی می باشد