عید97

عیدتون مبارک باشه

امسال هم مقل هرسال وظیفه رنگ کردن تخم مرغا با من بود روز دوشنبه با ارمغان دو تا تخم مرغ با آب رنگ رنگ کردم که جالب نشد و روز 3 شنبه با کمک مامان و با ماژیک رنگ کردیم و طرح رنگین کمان زدیم که خوشگل بود و بعد هم ظهر سفره هفت سین رو به مامان کمک کردم و پهنش کردیم دیگه نزدیک سال تحویلم با مامان بابا و عضو جدید خانواده محمدپارسا کلی عکس گرفتیم. بعدشم رفتیم خونه ننه جون و با دخترعموها و دختر عمه حسابی بازی کردیم و عیدی گرفتیم و بعدش خونه مامان جون 

روز عید هم که اولین عید مادربزرگ ارمغان بود من با مامان جون رفتم و اونجا حسابی با بچه ها بازی کردم و یه دوست جدید هم به اسم نیلا پیدا کردم. عصری که برگشتم خونه با اصرار به مامان کیک درست کردیم و تولد مامان رو خونه مامان جون جشن گرفتیم و برای مامان کادو تولد یه نقاشی کشیدمنقاشی بهشت.

حالا تولد مامان جون و بابا هم که تو فروردین هست تو لیست کیک پزی می باشد. دیگه اینکه نقاشیم واقعا پیشرفت کرده و گاهی با دقت به تصادیر و اجسام نگاه میکنم و از روش کپی میگیرم. کاردستی هم همینطور و تقریبا دیگه خودم میسازم.

اما از عید دیدنی اینکه یه روز رفتیم خونه بی بی عذری که خونه نبود ماهم رفتیم خونه عمو حمید مامان و اونجا چون با ارمغان بودم حسابی شیطنت کردیم و تو حیاطشون بدو بدو کردیم یه روزم خونه عمواسحاق رفتیم و دیشب هم رفتم عروسی. تقریبا نصف تعطیلات گذشته امیدوارم بقیه اون هم به خوبی و خوشی بگذره.

تا بعد....

اما محمدپارسا که این روزها میخنده و تنها آوایی که بلده آغا هست منم فکر میکنم منظورش آقاهه و اگه مثلا به مامان بگه آغا من میگم اینکه آقا نیست خانمه.. و دیگه اینکه همچنان دلپیچه ها ادامه دارد. دیشب قبل عروسی رفتن اینقدر گریه کرد که مامان میخواست نیاد اما خداروشکر تو عروسی تو اونهمه سر و صدا خوابید و دیگه اینکه فامیلای مامان که برای اولین بار میدیدنش کلی بهش پول دادن. خوش بحالش

سفره هفت سین هم دیروز کمک کردم و جمع کردیم و ماهی ها هم امروز به حوض فلکه طاووس تحویل داده میشود مثل هرسال