محرم 98

دهه اول محرم امسال با تعطیلات 5 روزه مامان همراه شد چون هیات زنجیرزنی هم تو مسیر خونه ما هست هر شب موقع برگشت دسته زنجیرزنی رو میدیدیم و شرکت میکردیم من که پرچمی رو که سال پیش با شعار لبیک یا حسین گرفته بودیم برمی داشتم و کنار هیات راه می رفتم اینقدر تو این مراسم شرکت کردیم که الان محمدپارسا هنوز تو همون حال و هواست و مرتب میزنه به سینش و حسین حسین میکنه حتی ریتم سنج و طبل هم اداش رو در میاره و تسبیح رو برمیداره و ادای زنجیر زنی در میاره اینقدر این کار رو بامزه انجام میده که دیگه مامان دیشب تو اسباب بازی های من گشت و یک زنجیر سبک که داشتم رو پیدا کرد و بهش داد یه داریه هم من داشتم که به عنوان طبل ازش استفاده میکنم و دیگه با ارمغان یه دسته زنجیرزنی کامل رو تو خونه اجرا میکنیم.

پنجشنبه شب هم که دیگه زنجیرزنی نبود رفتیم مراسم تعزیه من که خیلی خوشم اومد طوری که وقتی داشتیم برمی گشتیم به مامان گفتم فردا شب خونه مامان جون نمایش رو اجرا میکنیم منم نقش امام حسین ارمغان هم نقش رقیه پارسا هم باید نقش دشمن رو اجرا کنه چون همه چی به هم میزنه😜 تازه فردا شبش میخواستم برم که دیگه مراسم نبود.

راستی بنده از امروز یعنی 25 شهریور رفتم مدرسه البته برای مرور مطالب باید امروز و فردا رو بریم دیشب هم ماجرایی داشتیم با خوابیدن محمدپارسا آخه خوابش نمی اومد دیگه اینقدر پرید رو سر مامان و من که ساعت 1 خوابش برد منم همون حدودا خوابیدم معلم امسالمون هم شده خانم متانت

کلمات جدید پارسا

گان یعنی مگان

تندر

امگلانه = ارمغان

دامب صدای طبل

سنگین

خانم که قبلنا هم میگفت و هر خانمی میبینه یا میگه خانم یا خاله

پراید، پاترول