روز مادر 98
امسال روز مادر تو مدرسه مسابقه وسطی مادرا با دخترا گذاشته بودن من خیلی دوست داشتم مامان بیاد اما نتونست . بعدش ما بچه ها به صورت خودجوش تصمیم گرفتیم برای معلممون جشن بگیریم منم که مثل هربار کیک رو قرار شد مامان درست که دیگه اینقدر کیک بردم مدرسه که همه بچه ها فوری به من میگن به مامانت بگو کیک درست کنه دیگه اینکه یه تابلو هم برای تبریک روز مادر درست کردم.
روز 21 بهمن امسال هم روز قبلش کیک درست کردم با سه رنگ پرچم ایران ، 22 بهمن هم رفتیم راهپیمایی تقریبا آخر مراسم بود بعد هم عمو اسماعیل رو با آمبولانس دیدیم که بچه هاش رو هم با خودش آورده بود منم رفتم پیششون تو آمبولانس اما محمدپارسا سوار نشد. اما حسابی آمبولانس پلیس و آتش نشانی دید.
اما تغییرات جدید محمد پارسایی :
ای بابا : هرچی می بینه مثلا تو ماشین به ماشین جلویی میگه برو کنار پراید بزن کنار و اگه نره میگه ای بابا
مامان چیپس درست میکنی، کجا میریم
چند شبی هست که دیر میخوابه اول میاد تو اتاق که بخوابه اما بعدش بلند میشه و میره تو هال و کلی بازی، نقاشی و کتاب تا دیگه 12 میاد بخوابه
به خوندن کتابای می می نی و شیمو علاقه مند شده مخصوصا اینکه مامان با ادا و تئاتر گونه براش میخونه و اونم خوشش میاد