مهرسامهرسا، تا این لحظه: 12 سال و 15 روز سن داره
محمدپارسامحمدپارسا، تا این لحظه: 6 سال و 4 ماه و 8 روز سن داره

مهرساگلی

بدون عنوان

1392/9/16 9:21
نویسنده : مهرسا
135 بازدید
اشتراک گذاری

سلام

دیشب مامانی منو اوخ کرد البته خیلی ناراحت شد از بس من تو دست و پا وول میخورم اومد از کنارم رد شه ناخن پاش رفت تو پای من و کلی خون اومد . حالا منو بگو اصلا نمیذاشتم چسب بزنه و اونی رو هم که با کلی زحمت زده بود کندم بعد هرچی مامان میگفت مهرسا اوخ شده پاش، منم برمیداشتم پامو نگاه میکردم. راستش یه مدتیه که خیلی بد عنق شدم اگه طوری بشه که مطابق میلم نباشه حتما اعتراض میکنم حتی میزنم همین دیشب که من با چسب پام ور میرفتم مامان سعی میکرد حواسم رو ازش پرت کنه ولی من به اعتراض مامانم رو زدم و گازش گرفتم!!!! یه خورده هم حسود شدم و تحمل ندارم کسی بهم توجه نکنه مخصوصا اگه بابایی بخواد فوتبال ببینه من هی میپرم روش یا از سر و کولش بالا میرم و میگم " بابا بیا بیا" و تا به مقصودم نرسم ول نمیکنم. چند وقتی است که شدم مثل ضبط صوت و هر کلمه ای که بشنوم تکرار میکنم فامیلم رو یاد گرفتم و به تشویق شدن هم خیلی علاقه مند هستم و هر کار جدیدی که بکنم برای خودم دست میزنم یا مامان میگه " نشان مدال طلا میرسه به مهرسا و من میگم "امپور". و دیگه ول کن نیستم تا هی مامان بگه و همه برای من دست بزنن. دایی سعید رو هم خیلی دوست دارم کلا هر ماشین پژو پارس سفید ببینم میگم " دایی" یا "ادا". دایی هم تو خونه خیلی باهام بازی میکنه دنبالم میدوه و میگه " یکی اینو بگیره " و منم میدوم. راستی نی نی دایی هم دنیا اومد اسمش شد ارمغان. وقتی دایی نیست بابا جون هم دنبالم میدوه و میگه یکی اینو بگیره و من میگم "ادا" یعنی میدونم این حرف دایی هست

 لغات جدید:ماست. پاتریک. بو بو. صدای حیوانات مختلف شامل گاو گوسفند گربه مرغ جوجه کبوتر قورباغه زنبور. دیگه عمه عمو ننه مامان بابا دایی رو کامل تلفظ میکنم به آب میگم آپ دیگه چایی شربت و خیلی دیگه

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به مهرساگلی می باشد