بریم تولد، تولد بابا
سلام دوستان
از وقتی تو عید رفتم تولد ابوالفضل حالا هر وقت مامان می خواد لباسم رو عوض کنه میگم " عوض کنیم بریم ددر ، بریم تولد" از قضا دیروز تولد بابایی بود و تا مامان گفت مهرسا بیا لباسات رو عوض کنیم. من گفتم بریم تولد! این شد که یاد مامان افتاد که امروز تولد باباست و بهم گفت بریم تولد بابا که سریع هم من گرفتم و تا بابا اومد من از سر و کولش بالا می رفتم و میگفتم بریم تولد ، تولد بابا
ناگفته نماید که مامان تاریخ تولد بابا رو یادشه و شب فبل براش دسر ژله طالبی که دوست داره درست کرده بود.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی