مهرسامهرسا، تا این لحظه: 12 سال و 11 روز سن داره
محمدپارسامحمدپارسا، تا این لحظه: 6 سال و 4 ماه و 4 روز سن داره

مهرساگلی

جدیدا

1394/4/8 9:19
نویسنده : مهرسا
199 بازدید
اشتراک گذاری

جدیدا برای اعلام مخالفت خودم از کلمه " نخیر" استفاده میکنم اونم با قاطعیت کامل مثلا اگه بابا بگه بریم خونه و من هنوز دلم میخواد بازی کنم با جدیدیت کامل میگم نخیر  و همینطور برای کارای دیگه مامان و بابا هم تاجایی که ممکنه به خواسته هام احترام میذارن تا قدرت نه گفتن رو پیدا کنم در آینده

جدیدا برنامه بعد از بیدار شدن از خوابم این شده که برم خونه سها اونا هم که توی ماه رمضون تا عصر می خوابن منم صبح ها که بیدار میشک یه کله در خونشون وایسادم و دارم در میزنم مامان هم نمیدونه چیکار کنه حالا راضی هم نمیشم که بیام خونه بیچاره مامان یه بار سر ظهر برای اینکه من دست از در زدن بردارم منو برد بیرون. گاهی هم مجبور میشه با اینکه کار داره منو ببره خونه مامان جون. برنامه عصرم همینه تا بیدار میشم میگم برم خونه قهوه ای و اینجور نه میذارم اونا درست افطار کنن و نه مامان و بابای خودم

جدیدا به خوندن مطالب علاقه پیدا کردم و هر کلمه ای رو تو کتابام یا صفحه تلویزیون میبینم از مامان میپرسم این چیه و برام بخون این شده که دایره کلماتی که میتونم بخونم بیشتر شده مامان البته اصراری برای اینکار نداره ولی چون خودم علاقه دارم به صورت بازی و سرگرمی برام میخونه

جدیدا خندوانه رو دوست دارم و اگه تی وی روشن باشه میگم بزن شبکه نسیم مخصوصا شعر بخند خندوانه رو دوست دارم و میخونم جناب خان رو هم دوست دارم

جدیدا با دقت بیشتر به عکسای کتابا نگاه میکنم مثلا اگه تو یه صفحه مثلا حسنی با مامانش باشه و توی صفحه بعد مامان نباشه میپرسم مامانش چی شد کجا رفته و ...

جدیدا به بچه کوچولوها هم توجهم بیشتر شده طوری که مثلا دیشب سعی میکردم که مهلا رو بغل کنم

جدیدا وقتی به پارک میرم دوست دارم که حتما با یه بچه خاص دوست بشم و با اون بازی کنم بعضی وقتا دست یه بچه رو میگیرم و میکشمش طرف سرسره که بیا با هم بازی کنیم جالب اینکه این شبا که مرتب میریم پارک خور یه دختر آروم ولی مهربون هست به نام مبینا که باهم دوست شدیم و باهم سرسره و تاب بازی میکنیم

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به مهرساگلی می باشد