مهرسامهرسا، تا این لحظه: 12 سال و 14 روز سن داره
محمدپارسامحمدپارسا، تا این لحظه: 6 سال و 4 ماه و 7 روز سن داره

مهرساگلی

محرم 94

1394/7/25 10:02
نویسنده : مهرسا
141 بازدید
اشتراک گذاری

امسال هم مثل سال پیش با شروع ماه محرم شبها با مامان و باباجون میرم هیات برای زنجیرزنی. یه زنجیر کوچیک هم بابا جون برام گرفته که با خودم میبرم. دیروز هم مراسم شیرخوارگان حسینی بود اگرچه من دیگه بزرگ شدم اما چون از چند شب پیش تبلیغ و پوستراشو تو سطح شهر و تلویزیون میدیدم و میگفتم که چیه مامان هم با مامان جون منو بردن . امسال یه بلوز مشکی هم مامان جون برای منو و ارمغان گرفته که دیروز پوشیدمش. اونجا هم فقط دنبال بچه ها بودم و به مامان میگفتم من برم با بچه ها بازی کنم و مامان هم اجازه میداد. نکته ای که هست و باعث نگرانی مامان میشه اینه که من دقیقا نمیدونم که بعضی بچه ها دارن منو اذیت میکنن مثلا دیروز یه پسره داشت منو میزد ولی من فکر میکردم که داره باهام بازی میکنه.

از مهد هم بگم که هفته پیش تقریبا هر روز به استثنای دوشنبه رفتم البته نه از اول صبح یعنی هر وقت از خواب بیدار میشم میرم . لیست خرید هم بهمون دادن که 5شنبه رفتیم با بابا و مامان همه رو خریدیم که امروز با خودم ببرم. خانم مربی هم به مامان گفت که مهرسا ماشالله هوش خیلی خوبی داره و فقط با یکبار خوندن شعر ای زن روستایی حفظ شده و برام تکرار کرده( مامان فدات شدهمحبت)

رئز 2شنبه مامان ماشینو برداشت و رفتیم یه دور زدیم چشمتون روز بد نبینه سر خیابون ماشین خاموش شد حالا بابای سها هم گیر داده بود که بیام کمک کنم دیگه مامان حرص میخورد و منم هی میپرسیدم ماشین چی شده؟ 

اتفاق دیگه ای که افتاده اینه که 3شنبه شب رفتم خونه مامان ارمغان هم اومد کیفش رو اورده بود که شبیه کیف منه منم فکر کردم مال منه خواستم ازش بگیرم که تلفنی که توش بود اهنگ خوند منم ازون جایی که از صدای وسایل بازی میترسم گریه کردم که خاموشش کن اونم فکر میکرد من کیفو میخوام هی برام می اورد تلفنه هم میخوند و منم فرار و گریه میکردم مامان هم اومد تلفن رو ازش گرفت ارمغان هم گریه کرد دیگه هرکاریش کردن ارون نشد و کلا گریه تو گریه بود. اوضاعی بود تا دایی اومد و ارمغان رو برد و ماهم رفتیم ولی همه خیلی ناراحت شدن اما فردا شبش دیگه جبران کردیم و کلی باهم بازی کردیم و خوش گذروندیم.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به مهرساگلی می باشد