مهرسامهرسا، تا این لحظه: 12 سال و 15 روز سن داره
محمدپارسامحمدپارسا، تا این لحظه: 6 سال و 4 ماه و 8 روز سن داره

مهرساگلی

روزهای گذشته

1394/9/19 0:03
نویسنده : مهرسا
140 بازدید
اشتراک گذاری

سلام دوستان این روزا میرم کلاس قران و سوره توحید رو یاد گرفتم البته این سوره های کوچیک رو بلد بودم اما اینجا با بچه ها و شعر و بازی خیلی بهتره و دوست دارم که برم

دیگه اینکه یه سرماخوردگی شدید داشتم مثل سری های قبل دارو خونگی اصلا نخوردم اما سر خوردن داروهای دکتر خیلی اذیت نکردم یه شبم ساعت ۱۲گریه که گوشم درد میکنه اینقدرم شدید بود که نصف شبی رفتیم دکتر 

شبا خونه مامان جون حسابی با ارمغان بازی میکنم اینقدر ذوق بازی دارم که خونه ننه نمیرمتا برم خونه مامان جون. یه شبم که خونه ننه مراسم بود با بابا رفتم خونه عمو حسن وکلی با کیمیا و بهار بازی کردم

این روزا که هوا سرد شده اینقدر لباس میپوشم و اصرار میکنم برای کلاه و شال و دستکش و ژاکت که بعضی وقتا نمیتونم خم شم . دیگه اینکه شبا میگم بریم حیاط درختارو از خواب بیدار کنیم بعد میرم برگاشون رو میکنم که بیدار شن

تیله هایی که از شامپو در اوردم رو دوست دارم و حتما شبا باید تو دستام باشه و صبح که ببدار میشم هنوز تو دستامه

این شبا دیگه حتما بابا باید پیشم بمونه و برام کتاب بخونه تا خوابم ببره گاهی به مامان میگم تو برو پایین بخواب

جدیدا به کاردستی این روزا به کاردستی با قیچی علاقه پیدا کردم و مامان اشکال رو درمیاره و چسب میزنه بعد من میچسبونم سرجاش

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به مهرساگلی می باشد