مهرسامهرسا، تا این لحظه: 12 سال و 15 روز سن داره
محمدپارسامحمدپارسا، تا این لحظه: 6 سال و 4 ماه و 8 روز سن داره

مهرساگلی

این روزها

1395/2/11 9:58
نویسنده : مهرسا
179 بازدید
اشتراک گذاری

این روزها مرتب در حال بالا رفتن از سر و کول مامانم هستم و دلم می خواد بوسش کنم و به قول خودم میگم یه بوس خوب. حالا یه بوس خوب از لپت حالا اونور حالا سرت و همینطور ادامه داره

یا دستای مامانو نگاه میکنم میگم نگاه اینجات خال در آورده بعد تمام دستای مامانو چک میکنم ببینم دیگه کجا خال داره بعد خالای خودمو هم نشون میدم

کلا در حال الگو برداری از مامان هستم مثلا دیروز مامان کمرش از خستگی در میکرد منم که از سرو کولش بالا میرفتم گفت مهرسا نکن کمرم درد میکنه حالا دیشب که با اسباب بازی هام بازی میکردم همش بهشون میگفتم وای اینجوری نکن کمرم درد میکنه (ای مامان قربونت بره که الان دلش برات تنگ شده)

کلا بعداز ظهرها نمیذارم کسی بخوابه و همش در حال پرسیدن زمانم که برم بیرون 5شنبه قرار بود برم کلاس نقاشی مامان از صبح بهم گفت دیگه نیم ساعت به نیمساعت میپرسیدم که کی ساعت 6 میشه بریم نقاشی. کلاسش بد نبود و انگار خوشم اومده اما مدل رنگ کردن هنوز همونجور بی نظمه 

4شنبه شب با فامیلای بابا رفتیم بیرون اما بدلیل وابستگی شدید به مامان بیشتر به اون چسبیده بودم و اگه میرفتم پیش بچه ها زود برمیگشتم یا از مامان می خواستم که اونم بیاد

5شنبه شب هم با ارمغان رفتیم پارک کلی خوش گذشت البته ارمغان بیشتر از وسیله ها استفاده کرد اما در کل خوب بود

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به مهرساگلی می باشد