مهرسامهرسا، تا این لحظه: 12 سال و 15 روز سن داره
محمدپارسامحمدپارسا، تا این لحظه: 6 سال و 4 ماه و 8 روز سن داره

مهرساگلی

بدون عنوان

1395/5/30 12:04
نویسنده : مهرسا
122 بازدید
اشتراک گذاری

تو هفته اي كه گذشت شب تولد امام رضا با دايي اينا و مامان جون رفتيم مراسم حسينيه و بعدم با ارمغان رفتيم پارك و حسابي اسب بازي كردم كه خيلي بهم خوش گذشت حالا هرشب اصرار مي كنم كه بريم پارك گراش ارمغان هم با خودمون ببريم تازه سفارش ميدم كه فلان اسباب بازي رو هم از پارك شيراز برداريم ببريم پارك گراش بذاريم

تو اين هفته استقلالم در غذا خوردن و دستشويي رفتن بيشتر شده تا حدودي هم با قيچي ميتونم برشها رو منظم انجام بدم

براي دستشويي رفتن خونه مامان جون از اسكوترم به عنوان سرويس استفاده ميكنم چند شب پيش  كه با مامان بوديم هردو باهم افتاديم پاي من درد گرفت اما انگار پاي مامان له شد و كلي گريه كرد منم بغلش كردم و همش با گريه ميگفتم مامان گريه نكن خلاصه اوضاعي بود

ديروز جمعه رفتيم بادبادك بازي كه خوب بود البته من بيشتر خاك بازي كردم هيزم جمع كردم درخت استخوان كاشتم و بيشتر اين روزها درعالم خيال كارتون خروس زيرك و روباه كلك بازي ميكنم حتي جملات اونا رو ميگم مثلا اگه مامان دعوام كنه با داد ميگم اگه دوباره دعوام كني ميام ميخورمت

كلا جملات جديد زياد استفاده ميكنم مثلا براي ترغيب مامان براي اومدن به اتاقم ميگم مامان بيا اينجا خيلي خوش ميگذره 

به كاردستي هم اين روزها خيلي علاقه پيدا كردم و با مامان يه سر فيل و يه طوطي معلق درست كرديم كه زديم رو در اتاقم

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به مهرساگلی می باشد