مهرسامهرسا، تا این لحظه: 12 سال و 14 روز سن داره
محمدپارسامحمدپارسا، تا این لحظه: 6 سال و 4 ماه و 7 روز سن داره

مهرساگلی

مهرانه

1395/7/14 9:30
نویسنده : مهرسا
123 بازدید
اشتراک گذاری

خدا رو شكر دارم با شوق و ذوق رفتن به مهد كودك رو ادامه ميدم و دوستايي هم دارم مثل سوگند و راحيل. البته فكر كنم كه تنها دختراي كلاس ما باشيم. هر از گاهي هم از بازي ها و شيطنتامون يه چيزايي ميگم به مامان. مثلا ميگم نماينده شدم البته درست بودنش هنوز تاييد نشده. ديروز دفتر گزارشات معلم رو آوردم خونه و چون عكس باب اسفنجي روش بود دلم ميخواست توش نقاشي بكشم اما مامان اجازه نميداد منم به مامان گفتم روش بنويسيم دفتر نقاشي كه از اين طريق بتونم توش نقاشي بكشم. (عجب كلكي هستم) يا كتابام رو آوردم خونه ميگم دادن تو خونه انجام بدم حالا امروز كه مامان پرسيده ميگه داديم كه جلدش كنين.

شنبه گذشته كلاس قرانم تموم شد و ازمون امتحان گرفتن من كه انتظار داشتم مثل هر روز بريم و با بچه ها بازي كنيم هي ميگفتم پس چرا بچه ها نميان تو كلاس. امتحان هم اينجوري بود كه يكي يكي رفتيم تو كلاس و امتحان داديم من كه تو خونه هيچي نمي خونم مامان پشت در نشست و صدام روشنيد كه بدن هيچ اشتباهي شعر دوازده امام رو خوندم حالا قراره برامون جشن بگيرن و تو اون روز مدرك و جايزه بهمون بدن. اون روز مامان قرار بود بره آرايشگاه اما من گريه كه اجازه نميدم بري من تنها مي مونم مامان كه منصرف شد من با باباجون رفتم مسجد مامان هم رفت آرايشگاه. وقتي برگشتم و ديدم مامان نيست كلي گريه كردم و گفتم ميخوام برم پيش مامان و با باباجون رفتم پيش مامان اين براي اولين بار بود كه ميرفتم آرايشگاه و مامان كار داشت نه من بعد هم خوشحال باهم برگشتيم.

محرم هم شروع شد از همون شب اول من گفتم بريم زنجيرزني اونجا شربت ميدن مامان جون گفت يه وقت حالا شربت ندن و برام شربت درست كرد اما من گفتم نه بريم زنجيرزني اونجا شربت ميدن و از قضا تو راه خونه هيات زنجيرزني ديديم و شربت هم ميدادن همون شربتي كه من دوست دارم شربت مانجو كه من ميگم آناناس.

ديشب هم بالاخره با ارمغان رفتيم پارك و كلي باهم بازي كرديم و بعد هم بادكنك خريديم حالا قراره تكرار بشه خدا رو شكر ارمغان هم پايست و باهم خيلي خوبيم.

اثرات تعليمات مدرسه هم مشخصه مثلا به مامان ميگم اين مال شماست و ديگه بهتر سلام ميكنم و دست ميدم و حال و احوال ميكنم

پسندها (1)

نظرات (0)

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به مهرساگلی می باشد