نی نی
سلام ماه رمضون امسال هم تموم شد و تعطیلات پایانی نسبتا خوبی داشتیم مامان 4 شنبه رو مرخصی گرفت و 5 روز باهم بودیم البته زیاد مهمونی نرفتیم جز خونه مامان جون و ننه جون و خونه مادر بزرگ مامان که عیدی هم گرفتم ازشون. بیشتر میخوابیدیم دیگه تقریبا برنامه ثابت شده که تا 11 و یا یه خورده بیشتر میخوابم بعد هم یکسره تا ساعت 1 یا 2 شب بیدارم.
صبح 5 شنبه من و مامان خواب بودیم که مامان جون اومده بود خونه و تا من چشمام رو باز کردم گفتم هر دو تاتون پیشم هستین. بعد هم که استخرم رو بردم خونه مامان جون و اونجا کلی آب بازی کردم.
به سها گفتم که نی نی دار شدیم اونم دیشب به مامان میگه مهرسا گفته نی نی مون دختره اگه دختر شد اسمش بذارین درسا.
دیشب مامان جون زنگ زد نه مهرسا بیاد خونه ارمغان اومده اما من در حال بازی با سها بودم و یه خورده دیر رفتیم وقتی رفتیم ارمغان خوابش برده بود و بیدار هم نشد بعد هم بابا بزرگش اومد و تو خواب بردش منم کلی گریه که چرا رفت من باید باهاش بازی کنم و حرفای عجیب غریب که من بدردتون نمیخورم چون ارمغان رفته و من بیدارش نکردم. دیگه با کلی زحمت و قربون صدقه رفتم کنارک و کتاب ساخت کاردستی با پارچه خریدم تا با مامان عروسکای پارچه ای درست کنیم.