مهرسامهرسا، تا این لحظه: 12 سال و 14 روز سن داره
محمدپارسامحمدپارسا، تا این لحظه: 6 سال و 4 ماه و 7 روز سن داره

مهرساگلی

اولین نمایش

1396/9/29 11:02
نویسنده : مهرسا
247 بازدید
اشتراک گذاری

این هفته دوشنبه (27/9/96) اولین نمایش رو از طرف کودکستان با دوستام رفتیم اسم نمایش فرار از مزرعه بود منکه خیلی ذوق داشتم مخصوصا اینکه تبلیغش تو سطح شهر رو دیده بودم و فکر میکرد نمایش عروسکی هست و میگفتم قوقولم رو میبرم تا با عروسکای اونجا دوست بشه. 

کلا خیلی خوش گذشت و خانم مربی هم عکسامون رو برای مامانا فرستاده بود امروزم 29/9/96 توی کودکستان مراسم جشن یلدا داریم اول مامان قرار بود برام کاپ کیک درست کنه و با آب میوه بیاره اما من گفتم باید هندونه ببرم. این شد که امروز هندونه بردم از طرفی قرار شد امروز بچه ها لباس فرم نپوشن منم با لیاسی که مامان جون برای تولد ارمغان برامون خریده بود رفتم.

از اتفاقات اخیر بیماری طولانی مدت من در هفته پیش بود که با عفونت پشم بعد گوش درد بعد علائم سرماخوردگی و در نهایت اسهال و استفراغ ادامه پیدا کرد طوری که تقریبا 10 تا 12 روز مریض بودم وتوی این مدت در کل 10 قاشق هم غذا نخوردم تا اینکه کارم به سرم و آمپول کشید و کلا خیلی لاغر شدم.

دیشب به مامان میگم کاش میشد ماهم کباب کنجه درست میکردیم و با مامان جون باباجون میرفتیم پارک و کباب میزدیم اونم با کباب ساز واسه همین سفارش خرید کباب ساز دادم.

مامان بهم گفت مهرسا چی دوست داری نی نی برات از پیش فرشته ها بیاره منم گفتم نی نی که پیش فرشته ها نیست تو شکم توئه. یا مامان داشت با مامان جون صحبت میکرد که فردا میخوام برم دکتر منم سریع پریدم وسط گفتم میخوای بری نی نی رو بدنیا بیاری.

این شبا از بعد از بیماریم عادت کردم که تو هال بخوابم ولی ظهرها برم تو تخت خودم. مامان هم دیشب گفت بابا پس یکی روبیار تخت مهرسا رو بخره تا من تحریک بشم. منم راحت جواب دادم نه تخت باشه برای نی نی تا وقتی برای من کوچیک شد اون توش بخوابه.

بابا میگه اسم نی نی رو چی بذاریم منم گفتم " مهرزاد"

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به مهرساگلی می باشد