مهرسامهرسا، تا این لحظه: 12 سال و 15 روز سن داره
محمدپارسامحمدپارسا، تا این لحظه: 6 سال و 4 ماه و 8 روز سن داره

مهرساگلی

بدون عنوان

1392/8/8 8:33
نویسنده : مهرسا
123 بازدید
اشتراک گذاری

دیروز رفتم برای واکسن و چکاب قد و وزن . وزن من در 18 ماهگی 12 کیلو و قد 83 و دور سر 48.5 سانتیمتر بود. خدارو شکر همچی عالی بود . واکسن هم نزدن گذاشتن برای فردا. خیلی شانس آوردم.

از شیرین زبونیهام بگم که الان با کمک مامان تا 6 رو میشمارم. صدای حیوانات شامل کلاغ. جوجه. هاپو . پیشی رو بلدم و اسم اردک رو هم میگم. دیگه تو گفتن مامان استاد شدم. چند شب پیش کشف کردم که چطور آروغ بزنم و حسابی از این کشفم حال کردم موقع خوردن شیر تصادفی آروغ زدم و خندیدم مامان هم خندید حالا از این موضوع استفاده کردم و هی به خودم فشار میاوردم تا دوباره آروغ بزنم بابا و مامان هم توجه نمیکردن تا یادم بره ولی من که ول نمیکردم و هی میگفتم بابا  بابا و دوباره آروغ!!! حسابی هم خندیدم.

به کفشام که صدا میدن علاقه زیادی دارم و تا میگن مهرسا بریم ددر من سریع کفشام رو میارم و میگم مهرسا "پاپا" "ددر". بعد برسم رو میارم و به سرم میکشم آخه بابایی وقتی بیرون میره جلو آینه موهاش رو شونه میکنه منم یاد گرفتم.

دیشب مامان میگه مهرسا بیا غذا بخور میگم " مامانی جی جی بو بو" انگار مامان متخصص شیر و غذاست. بابا یه کتاب برام اورده که یکی از شعراش اینه "اتل متل باد اومد یه خبر شاد اومد زن دایی نسرین خانم با دایی سجاد اومد " و من به خاطر این شباهت با نام دایی خودم حسابی خوشم میاد و فقط اون صفحه رو میارم و میدم بارها و بارها برام بخونن.

دیروز کلید رو از روی در اتاق برداشتم و بردم رو در ورودی خونه امتحان میکنم که باز کنم برم بیرون. هنوز به پخش کردن اسباب بازهام و هر خورده ریز دیگه علاقه وافر دارم و خونمون کلی درهم برهمه و تا اسباب بازیهام رو جمع میکنن من دوبار میام و از نو پخششون میکنم. راستی دیگه کامل می تونم برج قورباغه رو روهم سوار کنم. فعلا بای بای

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به مهرساگلی می باشد