مهرسامهرسا، تا این لحظه: 12 سال و 5 روز سن داره
محمدپارسامحمدپارسا، تا این لحظه: 6 سال و 3 ماه و 29 روز سن داره

مهرساگلی

مرداد 98

1398/5/12 12:32
نویسنده : مهرسا
161 بازدید
اشتراک گذاری

سلام دوستان

از ماجراهای مرداد ماه مهمونی دخترونه دیروز خونه عمو حسن هست به دعوت کیمیا بعد از اینکه ساعت 11 و نیم صبح بیدار شدم سریع یه صبحونه ای خوردم و رفتم خونه عمو حسن تا شب حتی مامان و بابا که ساعت 7 و نیم اومدن دنبالم شاکی شدم که چرا اومدین من میخوام با کیمیا برم مهمونی . مهمونی هم خونه همسایشون بود به مناسبت ازدواج حضرت علی و فاطمه که هرسال برگزار میشه و ننه جون و عمه ها هم میرن دیگه مامان راضی شد که امسال منم برم کلی هم چیزای جورواجور از بیسکوییت تا توپ و گیر و شونه مو و حتی توپ برای پارسا جمه کردم. وقتی هم که اومدم به مامان گفتم مامان میشه امشب موقع خواب بغلت کنم یا پتوی تو رو بگیرم دستم تا خواب بد نبینم. یا به مامان گفتم امروز مهلا خیلی روی مدل قهر بود. یا مهلا رو از درجه تکاوری گرفتم و این درجه رو دادم به کیمیا.😂 جدیدا روی تم تکاوری هستم و هر شب مسابقات تکاوری برگزار میکنم قبلش چرخای خودم مامان و ارمغان رو عوض میکنم و بعد انواع مسابقات دو اسب سواری و ... اجرا میکنیم.

پنجشنبه شب هم تولد زن دایی سمیه بود و اونرو غافلگیر کردیم از قبل به مامان گفته بودم که کیک درست کنه با مامان جون هم دسر بیسکوییت درست کردیم بعدش خودم یه کتابچه براش درست کردم مامان هم یه بلوز شلوار خونگی براش کادو کرد. مامان جون هم خوده سمیه رو برد و براش لباس و مانتو خرید جالب اینکه بازهم سمیه حدس نزده بود که قراره براش تولد بگیریم. شب که بساط پذیرایی بردیم خونه مامان جون من انواع بادکنکهام از السا و طوطی و هواپیما و .. بردم و مثلا خونه رو تزئین کردیم منم رفتم دنبال ارمغان تا اون اومد مامان جون شمع ها رو کیک روشن کرد و ماهم شعر تولدت مبارک براش خوندیم اونم واقعا غافلگیر شد و خیلی هم خوشحال شد.

اما پارسا این روزها درحال دندون در آوردنه دندوناش هم از عقب شروع به دراومدن کردن اول آسیاب به سمت جلو . واسه همین روز 4 شنبه به شدت تب کرده بود اما بعد شیاف و مسکن خوب شد و دیگه اثری از تب نموند. این روزها کلمات رو خیلی خوب تقلید میکنه از جمله:

بابا رفت س کار یعنی سرکار

کالیسکه، هپیما(هواپیما)، کولیپر(یا چیزی تو همین مایه ها برای هلی کوپتر)، آتش نان (آتش نشان)، مامان زشته لالا یعنی بریم به من شیر بده من خوابم میاد

به همه خانمها میگه خانه یا خانم (با کسره روی ن ) حتی وقتی فیلم میبینه اگه خانمه بره میگه خاله (با فتحه) رفت. توی خواب هم حرف میزنه حتی امروز بلند بلند میخندید.

تا کسی گوشی میگیره دستش سریع میگه آمبولانس یعنی عکساش بهم نشون بدین، همچنان علاه مند به ماشین،  دیروز یه اسب و کره اش تو یه دشت درحال چریدن بودن بابا هم اونو برد نزدیک که ببینه اونم میگفت به به یعنی اینقدر شباهت بین اسب و بز. 

راستی دیروز (12 مرداد 98)برای اولین بار اسم خودش رو گفت یه پارسای کشدار البته مثلا داشت منو صدا میزد مامان بهش گفته بود مهرسا رو صدا بزن اونم میگفت پارسا پارسا. تازه وقتی عکس و فیلمای خودش میبینه بهش میگیم این کیه میگه دده

پسندها (6)

نظرات (1)

نرگسنرگس
12 مرداد 98 15:36
😆
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به مهرساگلی می باشد