مهرسامهرسا، تا این لحظه: 12 سال و 11 روز سن داره
محمدپارسامحمدپارسا، تا این لحظه: 6 سال و 4 ماه و 4 روز سن داره

مهرساگلی

این روزها

1398/7/29 12:45
نویسنده : مهرسا
168 بازدید
اشتراک گذاری

هفته پیش و شروع این هفته بسیار مشغول بودم.

از روزه خونه خاله تابنده که خودم تنهایی عصر رفتم و مامان شب برای شام اومد و واقعا با بچه ها خوش گذروندیم. جمعه شب هم که خونه عمه مامان دعوت بودیم که از کربلا اومده بودن و بعدش هم رفتیم دسته زنجیرنی و سینه زنی تا شنبه شب هم که خونه اون یکی عمه مامان رفتیم اما اوج اون روز اربعین بود که صبحش رفتیم هیات و بعد برای ناهار خونه ننه و بازی با مهلا و بعد هم راهپیمایی عصر اربعین  که برام خاطره خوبی بجا گذاشت. عصر با مامان و پارسا که تو کالسکش نشسته بود راه افتادیم توی راه دوست قطاریم زهرا رو با مامان باباش دیدم و دیگه از اونجا کلا باهم سرگرم بودیم طوری که اصلا خسته نشدم و کل راه رو با لذت پیاده رفتیم و بازی کردیم. این قدر خوب بود که به مامان میگفتم کی باز اربعین میشه که بریم راهپیمایی. 

اما محمدپارسا این روزها کلی تو صحبت کردن پیشرفت کرده نکته جدید اینکه به من مهرسا میگه اونم تو بازی قایم باشک که من با ارمغان بازی میکردیم یاد گرفته که ارمغان دنبال من میگشت و میگفت مهرسا کجایی. ارمغان رو هم گاهی درست میگه به مامان جون هم میگه مامان دون البته بیشتر همون ننه میگه

فیلمهایی بچگی خودش رو نگاه میکنه و میگه کچل کوچول بزارین . اسم ماشین ها رو دیگه کامل یاد گرفته مراسم حسین بالا نیز همچنان ادامه داره

کتاب مورد علاقش حسنی باباش یه باغ داره  باغ بابابش کلاغ داره و از این کتاب اسم حیوانات و صداشون رو یاد گرفته و شخصیت پسر کتاب هم خودش هست پارسایی. مثلا میگه گرگه (ر رو ضعیف تلفذ میکنه) یا لَلَک (همون لک لک)

بازی جدیدش هم قائم باشک هست و کلی ذوق میکنه از پیدا کردن من

پسندها (1)

نظرات (0)

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به مهرساگلی می باشد