رمضان 99 با تم کرونا
امسال ماه رمضان من تصمیم جدی گرفتم که روزه بگیرم روزهای اول صبحانه میخوردم دیگه میرفتم تا افطار الان چند روزه روزه کامل میگیرم البته اگه تشنه بشم آب رو میخورم. شب ها هم به مناسبت ماه رمضان قبل خواب داستان پیامبران رو شروع کردیم .
هر سال یک شب کل خانواده خونه ننه دعوت میشدیم و معمولا هم با یه تولدی جور میشد و تولد هم میگرفتیم اما امسال به خاطر کرونا برگزار نشد و این دلخوشی هم از ما گرفته شد . یک شب هم مامان جون افطاری درست کرد و چون نمیشد بریم دیگه مامان جون برامون فرستاد خونه. دستش هم درد نکنه.
چند وقتی هست دایی سعید و خاله هدی قضیه کرونا رو دیگه خیلی جدی نمیگیرن چون در حال خرید برای بچه خاله ثنا هستن که قراره شهریور بدنیا بیاد واسه همین ارمغان رو میارن خونه مامان جون یه روز هم اومد خونه ما حالا این وسط مامان هست که ذهنش درگیر شده مخصوصا که دیگه امتحانام شروع شده البته فعلا آنلاین. مخصوصا که دورکاری مامان هم تموم شد و دیگه صبح ها باید بریم خونه مامان جون
محمدپارسا هم کلا این روزها درحال پرتاب کردنه هرچی و هرجا که شد. دیروز هم بنده خدا از سرسره افتاد و خونین و مالین شد.فقط خدا رحم کرد.