مهرسامهرسا، تا این لحظه: 12 سال و 15 روز سن داره
محمدپارسامحمدپارسا، تا این لحظه: 6 سال و 4 ماه و 8 روز سن داره

مهرساگلی

آخرین روزهای اسفند 92

1393/1/15 18:17
نویسنده : مهرسا
102 بازدید
اشتراک گذاری

آخرین وقایع اسفند رو فهرستی میگم:

برای خرید با بابا و مامان رفتم بازار تا برام یه پارچه بگیرن اما من دست بابا رو ول کردم و گم شدم مامان و بابا حسابی ترسیدن.

مامان که رفته بود آرایشگاه منم بهونش رو گرفتم ولی مامان جون که منو آورد اونجا به محض ورود با خانمی مواجه شدم که خوابیده بود تا موهاش رو بشورن من فکر کردم که اونجا مطب دکتره و حسابی گریه کردم و برگشتم خونه بابایی هم ناچار منو برد پارک و کلی بهم خوش گذشت.

هنوز از صدای جارو برقی میترسم بنابراین خونه تکونی هم بیشترش افتاد گردن بابایی و منو مامان رو گذاشت خونه مامان جون تا بتونه خونه رو جارو کنه ولی در قسمت گرد گیری من پایه بودم و تا بابایی از نردبون میرفت بالا منم دنبالش راه میافتادم.

پروژه از پوشک گیرون هم ناموفق بود هم بخاطر تنبلی مامان و هم بازیگوشی من.

سبزی پلو روهم روز 29 اسفند با دستپخت دایی خوردیم خونه مامان جون ارمغان هم بود. دیگه اسمش رو کامل بلدم و تا تو بغل کسی میبینمش میگم ارمغانه ارمغانه!!

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به مهرساگلی می باشد