عصرونه
دیروز چون بابایی ماموریت رفته بود ما هم رفتیم خونه مامان جون . کلی همکاری کردم و ظهر خیلی اذیت نکردم و بعد از برنامه خردسالان شبکه پویا خوابیدم. مامان جون برای عصرونه چایی، بیسکوییت و میوه اورده بود و منم صدا زد. من از اتاق اومدم بیرون بعد یه نگاهیی به بساط عصرونه کردم و چون مورد پسندم نبود بدون اینکه چیزی بگم برگشتم اتاق و دوباره خوابیدم تا مامان که فهمیده بود برام بستنی آورد و گفت مهرسا بیا بستنی من سریع اومدم و بستنی خوردم
کلمات جدید:
پنگوهنگ: پنگوئن
کرگدنگ: کرگدن
کانگوروت: کانگورو
یه شب دیگه پارک نمیام. در جواب بابا موقع ترک پارک که میگه بریم یه شب دیگه میاییم
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی