مهرسامهرسا، تا این لحظه: 12 سال و 14 روز سن داره
محمدپارسامحمدپارسا، تا این لحظه: 6 سال و 4 ماه و 7 روز سن داره

مهرساگلی

سی ماهگی مهرساگلی

1393/8/5 9:41
نویسنده : مهرسا
137 بازدید
اشتراک گذاری

در سی ماهگی کاملا به مامان وابسته شدم و موندن پیش اونو ترجیح میدم دیروز که مامان جون و باباجون اومده بودن دنبالم باهاشون نرفتم و گفتم پیش مامان بمونم و با مامان برم حمام آخه آب بازی رو هم خیلی دوست دارم. 

دیگه خواسته هامو میگم مثلا کامپیوتر بیار. باب اسفنجی بزار. با اینکه همزمان از تلویزیون هم نشون میده ولی دیروز میگفتم از کامپیوتر باب اسفنجی میخوام. تلویزیون میخوام. دیشب به مامان که تو آشپزخونه بود میگفتم مامان از آشپزخونه بیاد پایین. دیروز مامان میخواست بابا رو صدا بزنه گفت بابای مهرسا. شبم که من تو اتاقم بودم مامانو صدا میزدم " مامان مهرسا بیا" مامانی هم کلی قربون صدقم رفت.

دعای سلامتی امام زمان رو هم یاد گرفتم و کامل میخونم.

دیگه ایام محرم شروع شده و شبا میرم سینه زنی و میگم " حسین حسین" یا میگم " چادر امام حسین زدن"

راستی جمعه با خانواده بابایی رفتیم امامزاده میر ابراهیم که خارج از شهر بود و اونجا چون وسایل بازی هم بود من کلی بازی کردم طوری که عصر که برمی گشتیم اینقدر خسته بودم که تو ماشین چرت میزدم.

دیروز که بابایی اومد من نذاشتم که لباساش رو عوض کنه و مجبورش کردم سر ظهر بریم به قول خودم ددر خلاصه انگار یه حساسیتی با لباس در آوردن بابایی دارم.

پسندها (1)

نظرات (0)

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به مهرساگلی می باشد