اولین خواندن کلمات
چند روزی بود که مامان دستش رو رو عکسای کارتا میگرفت و فقط نوشته هاش رو بهم نشون میداد چهارشنبه شب 10 دی مامان باز داشت به همین روش کارتا رو نشون میداد و منم انگشتای مامان رو بلند میکردم و کلمات رو میگفتم تا به کارت بابا که رسیدیم خودم گفتم مامانم کلی ذوق کرد و برای اینکه مطمئن بشه چند بار تو مواقع مختلف چک کرد و مطمئن شد که این کلمه رو یاد گرفتم جالبه تقریبا اولین کلمه ای که کامل تلفظ میکردم هم بابا بود. الان کلماتی که از روی نوشته هاش میخونم اینا هستن:
الله
مادر
بابا
پسر
بازی جدیدم خونه مامان جون اینا توپ بازی . یه توپ فوتبال از این مدل درستاش که مال زمینه فوتباله برمیدارم و میگم بابا بلند شه . مامان بلند شه و بعد تو هال فوفبال بازی میکنیم
راکت تنیس دایی رو برمیدارم میگم فوتبال دستی و باهاش فوتبال بازی میکنم یه چیزی مدل چوگان. یا اون روز پشه کش برداشتم و با توپم مدل تنیس بازی میکنم. مامان جون به بابا میگه یه چند بار دیگه اگه با خودت ببریش سالن یه فوتبالیست تمام عیار میشه