این روزها
این روزها مرتب در حال بالا رفتن از سر و کول مامانم هستم و دلم می خواد بوسش کنم و به قول خودم میگم یه بوس خوب. حالا یه بوس خوب از لپت حالا اونور حالا سرت و همینطور ادامه داره یا دستای مامانو نگاه میکنم میگم نگاه اینجات خال در آورده بعد تمام دستای مامانو چک میکنم ببینم دیگه کجا خال داره بعد خالای خودمو هم نشون میدم کلا در حال الگو برداری از مامان هستم مثلا دیروز مامان کمرش از خستگی در میکرد منم که از سرو کولش بالا میرفتم گفت مهرسا نکن کمرم درد میکنه حالا دیشب که با اسباب بازی هام بازی میکردم همش بهشون میگفتم وای اینجوری نکن کمرم درد میکنه (ای مامان قربونت بره که الان دلش برات تنگ شده) کلا بعداز ظهرها نمیذارم کسی بخوابه و همش در حال پر...
نویسنده :
مهرسا
9:58