خرمگس
جالبه من از حیوونایی مثل سگ و گربه و اسب اگه از نزدیک ببینم نمیترسم و میدوم دنبالشون اما از مگس میترسم. مثلا هرسری که تو حیاط خونه مامان جون میرفتم سراغ باغچه ها هم میرفتم و آب بازی و گل بازی میکردم تا یه سری یه مگس دیدم دیگه نمیرم. یا تو دستشویی اگه مگس باشه سریع بلند میشم و کارم رو نمیکنم. دیروز حسابی ظهر خسته بودم و تو تختم خوابیده بودم که یه مگس اومد سراغم منم داد و بیدا که مامان بیا خرمگسو بکش. مامان هم از فرصت استفاده کرد و گفت مهرسا چون حموم نرفتی کثیف شدی و خرمگس اومده سراغت بیا بریم حموم و این شد که من راضی به حموم رفتن شدم. مگس کش رو میگرم دستم و محکم میزنم زمین میگم: میکشمت 5شنبه شب یه حراجی پلاستیک فروشی زده بودن با ...
نویسنده :
مهرسا
8:18